بشر به نیمه های راه رسیده و گام های ماه شعبان هم در ابتدای کاروان بشریت در حرکته...
نیمه ی ماه شعبان نشونی ماه امید خداوند رو نشون اهل کاروان میده و بشر، غافلانه و جاهلانه، راه دیگه ای رو برای طی مسیر انتخاب می کنه...
نیمه ی ماه شعبان اشک میریزه و بی محلی آدمایی رو میبینه که ادعای اشتیاق دیدار ماه بی همتای آفرینش، همه ی وجود ریاکارانشونو پر کرده و گوش افلاک رو کر...
بی محلی آدمایی رو میبینه که اداعای ره رو بودن، داشتند حالا...
حالا تنهایی ماه و همراهی آهِ الله...
سلام دوستای عزیزم...
امیدوارم هرچقدر که به سالروز ولادت بقیه الله نزدیکتر میشیم، دلهامون سرشار بشه از انتظار نور.
به امید روزی که نگاه خسته ی جانهامون، مزین به جمال اون یگانه ی همه ی دوران بشه...
شعر زیر رو تقدیم میکنم به صاحب الزمان...
از همه عالم بگفتم در غزلهایم، بجز فخر جهان
نیمه ی شعبان رسید و انتظار و یادی از صاحب زمان
نیمه ی شعبان و مرداد و غم یار و دل و هر شب به یاد روی او
یاد طاووس بهشت و ندبه و بی تابی یک عمر اندوه گران
نسلی از شعرم به یاد میم و حا و ها و آ ها سوختند
صد غزل در مدح این بتها و صدها بیت در توصیف آن
کاش می شد یادی از طور و عصا و آتش و موسی کنم
کاش می شد گاه در دریای رحمت، می شدم یار شبان
غرق در کوه و هوای تازه و شمع و گل و پروانه ام
غافل از تنهایی خورشید گشتم در شب تار دل مستضعفان
غافل از تنهایی دردانه ی هستیّم و در حسرت عشقی تهی
غافل از نور خدایم در میان ظلمت بی انتهای آسمان
"شاید این جمعه بیاید..." در دلم چون خنجری بران شده
کاش بانگش از کنار کعبه گردد عشق جاویدان جان
هی به فکر کوهسار و یار و اغیار و رقیبان گم شدم
دور گشتم از صفای کوه خضر و پای بی کفش و مسیر جمکران
کاش وقت مرگ، آید بر سر بالین بی همراه و لبخندی زند
کاش وقت مرگ جز نامش نیاید نام دیگر در هیاهوی زبان...
تعجیل در فرجش صلوات
میم و حا...
نظرات شما عزیزان: